دلم خیلی گرفته

ساخت وبلاگ
مثلا بارها شده كه با مادرم اختلافاتي داشتم اما خواهرم كمكم كرده يا مثلا چيزي ميخواستم سعي كرده برام تهيه كنه يا تا همين چند سال پيش براي خريد عيدم يا هر خريدي داشتم تا اخر شب تو اين مغازه ها و پاساژ ها پا به پام ميومد و حتي پول كمك ميكرد تا بتونم لباسها و وسايل مورد نيازم رو بخرم و خوشحال باشم. هنوزم باهام درسته كه قهر يا سرسنگينه ولي ميدونه من پسته خام دوست دارم برام ميخره ميذاره رو ميز تا بردارم منم با پر رويي تمام همشو تند تند ميخورم! يا الان كه بايد خونمون رو خالي كنيم تا داداشم بسازه و مجتمع كنه،خب چون هزينه هاي ساخت بالاست داداشم گفته يه جاي ارزون رو اجاره كنيم تا خونمون ساخته شه اما من همش ايراد ميگيرم كه نه بايد فلان جا بهترين جا خونه بگيريم و من جاهاي ارزون نميام و هي غر ميزنم.اما خواهرم تا ديد من ناراحتم با اينكه باهام حرف نميدنه اما گفت خودش پول روي رهني و اجاره ميذاره تا بتونيم جاهاي بهتر خونه اجاره كنيم و من راضي باشم.ميتونست بگه به من ربطي نداره و هرجا ميخواين خونه بگيريد و اصلا به من و ناراحتيم كاري نداشته باشه اما باز مي بينم كه به فكرمونه. اينها رو گفتم براي خودم كه اينقدر خواهرم رو بد نبينم. فقط اخلاقش بي ثباته يه مدت فوق العاده مهربون و يك مدت بيرحم! خدايا شكرت! دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 78 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 22:32

سلام ماه ها بود براس تزریق ژل به صورتم داشتم پس انداز میکردم.آخه میخواستم از بهترین برند ژل برام استفاده کنه تا خدای نکرده گوله گوله نشه تو صورتم و عوارض کمتری داشته باشه.الان حدود چهار روزه که از تزریقم میگذره و فقط یه کمی جای سوزن ها سرخ شده و مونده.اوایلش تورم داشت صورتم اما یخ میذاشتم خوب شد.راستش اون چیزی که فکر میکردم نشد.الان کسی متوجه نمیشه تزریق کردم.نمیدونم کم زد نمیدونم چیکار کرد که معلوم نیست.حس میکنم پولم هدر رفته.دکترم سریع تزریق کرد و قبلش هم ازم تعهد گرفت که اگر مشکلی پیش اومد مسیولیتی نداره.راستش زیادم فرقی نکردم.میگم نکنه جذب شده باشه ؟؟؟ شاید ژل ها جذب شدن! شاید پنجاه درصد اونی که انتظار داشتم شد.کاش با پولش سکه میخریدم یه کاری میکردم.اینها همه کاسبی دکترها شده.هر چند وقت یکبار بهشون میلیونها تومن بدی.من که راضی نبودم از تزریقم.حالام ...بی خیال! با دختر عموم داشتیم دیشب میرفتیم پیاده روی.یهو دختر عموم گفت نگاه کن این ماشینه برامون نگه داشته و دنبالمون بوده.من راستش از دور چشمام درست ندید راننده و کنار دستیش چه شکلی هستن.قصد سوار شدنم نداشتم ولی داشتما اما کم.هاها. دختر عموم که از من پر رو تره رفت گفت امری دارین؟ اونام که دو تا پسر شوخ و باحال بودن از ما خواستن سوار شیم و یه دوری بزنیم و باهاشون اشنا بشیم.دختر عموم از دور بهم اشاره کرد بیا.منم رفتم.بدک نبودن.سوار دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 88 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 23:15

سلام بعد از تزریق ژل به صورتم بابت هزینه زیادی که کردم و تاثیر کمی که دیدم پشیمون شدم.راستش قبل از ورود به مطب دکتر برای تزریق،چند جا صدای عطسه شنیدم و به عقیده من عطسه اگه قبل از انجام کاری بشه، یعنی بهتره صبر کنی و بعد کارت رو انجام بدی یا از انجامش منصرف بشی.البته شاید این یه خرافه و باور خرافه ای باشه اما قبل از تزریق هم اونایی که تو مطب منتظر نشسته بودن هم دختر عموم گفتن صورتت خوبه و نیازی به تزریق نداری اما من سرتق تر و لجباز تر از این حرف ها بودم و یه پول گنده جمع اوری کرده بودم تا حتما تزریق ژل به صورتو تجربه کنم.خلاصه که با توجه به هزینه ای که کردم تا الان که حدود دو هفته میگذره تغییر خاصی تو صورتم ندیدم و هنوز هم میگم که شاید ژل ها همون روز ، جذب شدن! خدا رو شکر این ماه نه برای لیزر و نه برای تزریق قرار نیست پول جمع کنم و از یک سری خریدها و تفریحاتم بگذرم.امیدوارم که بتونم لباس های خوبی برای پاییزم پیدا کنم و بخرم.چندین ماهه که به پول جمع کردن و هدر ندادن عادت کردم.قدیم ها زیاد لوازم ارایش و روسری و شال میخریدم و بی استفاده می موندن.همیشه هم بی پول بودم و برای کارهای ضروری،پول کم داشتم.اما خدا رو شکر تازگی ها پولی دستم بیاد سعی میکنم بهینه تر خرج کنم و جمع کنم و ربع سکه و ... بخرم که لااقل پشتوانه مالی داشته باشم پس انداز داشته باشم.دخترای همسن من کلی پس انداز دارن.من شای دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 80 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 23:15

سلام دو روز بعد از اون شب که با اون پسره که برام نگه داشت اشنا شدم، پیشنهاد باغ رفتن و...بهم داد.منم تا دیدم از اینهاست که فقط دنبال اینه که دخترها رو گول بزنه و به چیزی که میخواد برسه،هر چی پیام داد ج ندادم.پسره احمق و بی فکر خودش راضی میشه خواهرشو ببرن باغ مشروب بخوره و هر کاری بکنه؟؟؟ چقدر این روزها پسرها و درخواستاشون وقیحانه و بی غیرت شدن.اصلا انگار حق مسلم و بدیهی خودشون میدونن که یک دختر رو بکشونن به سمت اهدافی که دارن و بعدم هیچی. وقتیم مخالفت کنی برای خودت ارزش قایل بشی بهت میگن امل و ساده!و صد البته بدتر پسرهای پولداری که فکر میکنن دخترها بازیچه دست اونها هستن و باید به هر سازشون برقصن چرا؟؟؟ چون پول دارن ماشین گرون قیمت دارن.واقعا خاک بر سر همه اون دخترهایی که خیلی زود شل میشن و خودشون رو راحت در اختیار این پسرهای پر رو و پرتوقع قرار میدن و بعد هم رو دست میخورن و بعدی جایگزین میشه.اگه دخترا یاد بگیرن برای بدن و خودشون ارزش قایل بشن و سریع با هر کسی اشنا شدن، باش صمیمی نشن اون موقع پسرها میفهمن که دیگه نه ! باید متعهد بشن به یکی و ازدواج کنن نه اینکه دنبال دخترها بیفتن سواستفاده کنن.  خیلی حرف دارم خیلی دلم پره.نود و نه درصد پسرهایی که باشون اشنا میشم ادم های پر رویی هستن که فکر میکنن دخترها بازیچه دستشونن و هر طور بخوان میتونن سواستفاده کنن.خیلی خستم.خستم از اینهمه بی حی دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 23:15

سلام يه فاميلي داريم كه وقتي پدرش فوت كرد بهش يه مغازه و يه زير زمين كه زير مغازست،ارث رسيد.الانم داده اجاره هم مغازرو هم زيرزمين.هر ماه كلي پول اجاره ميگيره و مدام به خريد و گردش و مسافرته. هر از گاهي هم به كلاس ها و دوره هاي مورد علاقش ميره و براي دل خودش كارهاي هنري انجام ميده. يعني ديگه خيلي خوشه و بي نياز از مال دنيا. كاش.... اي كاش پدر منم بعد از فوتش برام يه ارثي يه چيزي ميذاشت كه ميتونستم اجاره بگيرم و نگران تامين هزينه هام نباشم. بابام حدود هفت ساله كه فوت كرده و تيرماه سالگردش بود. ولي چيزي براي من نذاشت و رفت.اي كاش يه اتفاقي مي افتاد كه براي دل خودم كار ميكردم نه اجبار و تامين هزينه ها. هزينه هام خيلي بالا رفته و نمي تونمم كم كنم. تو لباس پوشيدن خيلي حساسم و بايد يه برند و مدل خوب بخرم  به كم قانع نميشم واسه همينه كه هزينه هام بالاست و الانم يك ساعت ديگه كم كم اماده ميشم اسنپ ميگيرم كه برم تو يه مزون براي مصاحبه. مزونش بيشتر كار دوخت لباس مجلسي و عروس انجام ميده و تو دلم دعا ميكنم كه من بتونم اونجا مفيد باشم و كارمو دوست داشته باشن و دستمزد خوبي بگيرم. مزون قبلي كه ميرفتم بعد از حدود هشت مااااه هنوز باهام تسويه حساب نكرده و اونقدر اون خانم بيشعور تشريف داشت كه حتي بهم حداقل يه عيدي نداد. تا كاراي عيدش رو به مشتري ها تحويل داد منو همينطوري بي پول و دستمزد فرستاد خونه و گ دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 84 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 23:15

يعني ميشه؟؟؟ ميشه يه روزي با خودم بگم خدا رو شكررر به هر چي خواستم رسيدم.درسمو ادامه دادم ، زبانمو تكميل كردم، مسافرت هايي كه دلم ميخواست رو رفتم، با آدمهايي كه دوست داشتم رفت و آمد ميكنم و همسر خياي خوبي دارم و زندگيم رونق گرفته و از تنهايي و رنج هاي سالها قبل،خبري نيست كه نيست و تنها خاطراتي مبهم و كمرنگ در پس ذهنم باقي موندن!!!خدايا دختر پرتوقع و حساسي مثل من ، تو اين دنيا ميون اين آدمها و رفتارهاشون چطور زندگي كنه؟؟؟  حال روحيم مدتي ميشه كه اصلا اصلا اصلا خوب و رو به راه نيست و به شدت احساس پوچي و تنهايي ميكنم و دو باري هم با دو نفر قرار ملاقات گذاشتم و اونها اصلا سراغم رو نگرفتن و  رابطه اي از سر گرفته نشد. آه.... كجايي اي شاهزاده با اسب سپيد ، كجايي مرد روياها، من ميدونم همه اينها ميرن كه تو بياي و بموني. خدايا دلم نميخواد خياطي كنم خياطي حوصله ميخواد ذهن باز ميخواد منم حس ميكنم اهل اين كار نيستم. بايد دنبال كار بهتري باشم.اي كاش زندگي يه طور ديگه اي بود. بول بود رفاه بود غم نبود.اي كاش كمالي بهم زنگ ميزد اي كاش بي خيال بودم و اينقدر زندگي برام سخت سپري نميشد، بي خيال بودن بلغمي بودن يك نعمت بزرگه . يعني اينده چي ميشه؟! دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 23:15

سلام يه دكتري بهم معرفي كردن كه با دو ميليون تومن عمل بيني انجام ميده تو بيمارستان نزديك خونمون! هر جا رو سراغ گرفتم بالاي پنج ميليون بود.با فروش گوشواره هام و سكه اي كه دارم و دو تا النگو ميتونم هزينشو جور كنم فقط خدا كنه همون دو تومن بشه و يهو از بيشتر از اين سر در نياره،والا!  واي از همه مهم تر اينكه بينيم قشنگ و طبيعي بشه و خرابش نكنه. مامانم اينا كه به شدددت مخالف اينطور كارا هستن اما من هر چي وارد جامعه  ميشم مي بينم همه دنبال عمل بيني و صورت و زيبايي هستن و حس ميكنم منم نياز دارم به اينطور جراحي ها هر چند كه تزريق ژل به صورتم اصلا رضايت بخش نبود و در مقايسه با هزينه زيادي كه متقبل شدم،اصلا تغييري تو ظاهرم نديدم و حاي ديگران هم متوجه نشدن و فهميدم كه ضرر كردم . حيف اون همه پول كه براي تزريق دادم اي كاش نگه ميداشتم براي عمل بيني و نيازي نبود طلا بفروشم و با خانوادم كلنجار برمممم. يه دختري رو ميشناسم يعني كانالشو ميخونم هم سن خودمه و مهماندار هواپيماست و هر ماه كلي درامد و مزايا و حقوق داره. واي خوش به حالش چقدر دلم يه كار درست حسابي با درامد كافي ميخواد تو يه شركت معتبر و خوب اونوقت هم درامد دارم هم هدف هم انگيزه اصلا ميخوام به جاي ناليدن از ارزوهام بگم.ارزو دارم يه كار خوب و درست حسابي مثل كارمند اداري يه شركت يا موسسه معتبر بشم كه ساعات كاريش از صبح مثلا هشت تا سه هست اونجا دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 84 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 23:15

سلام انگار ديگه ازدواج و تشكيل خانواده برام مهم نيست انگار حس ميكنم دوست داشتن و عشقو عاشقي همش كشكه (واقعا هم همينطوره) و بهتره به فكر استقلال شخصي و فكري باشم و فعلا بيخود خودم رو درگير مسئوليت هاي بيشتر زندگي مشترك نكنم. پسري كه قبلا باهاش آشنا بودم بهم چند روز پيش پيام داد كه آره من خيلي دوستت دارمو نميدونم همه كار برات ميكنم و اين حرفا حتي بحث ازدواجم پيش كشيد. نميگم پسر بديه اتفاقا پسر سر به راه و مستقل و كاري و خوبيه. اما اما اما از اون جايي كه من اندازه سر سوزن شانس ندارم واي اين پسر با اين اخلاق خوب و زيبا يه قيافه اي داره كه من اكراهم ميشه بهش نگاه كنم. واقعا قيافش زشته به معناي وااااقعي كلمه زشت قيافش زشته. يعني بيچاره قد بلندي هم داره هيكلشم بد نيست خوبه اما صورتش اصلا قشنگ نيست و به دل به هيچ وجه نميشينه. عكسشو به مامانم نشون دادم واي مامانم خيلي بهم توپيد گفت اين اصلا نه نه نه، گفتم مامان ظاهر كه مهم نيست تازه گفته دماغشم ميخواد به زودي عمل كنه اما مامانم گفت اين چه قيافه ايه اينا رو از كجا پيدا ميكني؟؟؟ منم به پسره گفتم نه نميخوام در ارتباط باشيم! اينم از اين ... اوني كه هم پول داره هم كار هم زندگي، قيافش شبيه ميمونه اوني هم كه هيچي نداره و بيچارست خيلي خوش تيپ و خوش قيافس ، هه هه . البته من مدتي ميشه كه كمتر به ظاهر اهميت ميدم و بيشتر اخلاق و معرفت طرف برام اهميت دا دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 23:15

سلام روزها از پي هم سپري ميشن. بهار ميره تابستون مياد،بعد از گذر تابستون گرم ، ميرسيم به پاييز دل انگيز و رنگارنگ كه قبل از رسيدنش كلي برنامه هاي جورواجور براش ترتيب دادم و خودم رو براي آمدنش داشتم اماده ميكردم كه يك لحظه غفلت و عدم صبوري و فكر نكردن قبل از صحبت،تمام برنامه هاي قشنگ پاييزيم رو نابود كرد و تنها يك حس غم و دلتنگي و بدتر از همه پشيماني رو نصيب دل كم طاقتم كرد!در اينكه زبونم مار داره و نيش ميزنه شكي نيست.در اينكه گاهي دختر كم عقل و فتنه گري ميشم باز هم ترديدي نيست! من بايد صبر ميكردم و سنجيده تر حرفامو ميزدم.اينهمه همه جا شنيدم و خوندم و از برم كه نبايد دل كسي رو شكست نبايد اميد كسي رو نااميد كرد نبايد بي فكر ، حرفي زد كه بعد پشيماني به بار بياره و نتوني كاري كني كه اوضاع دوباره خوب بشه.گاهي هز چقدر هم عذرخواهي كني هر اندازه هم اظهار پشيماني كني و طلب بخشش داشته باشي،سودي نداره و اوضاع دوباره به روال خوب سابق بر نميگرده چون گاهي حرفهات اونقدر نيش دارن اونقدر بد دل شكستن و اونقدر زخمي كردند، كه راهي جز اينكه بپذيري كار از كار گذشته و تو يكي از عزيزترين دوست و نزديكانت رو حساااابي رنجوندي و هيچ راهي جز عدم ارتباط و دوري نداري چون حرفهات فراموش شدني نيستند و اگر خودت هم جاي اون بودي، شايد همين كار رو ميكردي و نمي بخشيدي و تصميم به قطع رابطه ميگرفتي شايد براي هميشه!!! دخت دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 102 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 23:15

سلام خيلي حرف ها دارم كه بايد بگم و اتفاق هاي خوبي هم افتاده البته نه براي من بلكه براي داداش بزرگم كه بالاخره تصميم به ازدواج گرفت و با دوست دخترش داره انشالله ازدواج ميكنه . البته ما پنجشنبه هفته گذشته رفتيم با دو تا دايي هام كه بزرگ فاميل ميشن، خونه عروس خانم براي بله برون و بحث مهريه و اين حرف ها. قبل از اينكه كلا من خانواده عروس رو از نزديك ببينم و باهاشون اشنا بشم، مدتي بود كه داداشم همش ميگفت سهيلا دو تا داداش مجرد خوب داره و من دلم ميخواد تو با يكيشون ازدواج كني ! منم اصلا فكرشو نميكردم سهيلا يعني همون كه قراره عروسمون شه،داداشاي خوب و قشنگي داشته باشهرو اصلا حرف داداشمو كه همش ميگفت داداشاي سهيلا خيلي خوبن خوش تيپن تحصيل كردن رو جدي نمي گرفتم و فكر ميكردم شوخي ميكنه اخه داداشم شوخ طبعه كلا. حتي مامانم هم كه رفته بودن خواستگاري ، داداشاي سهيلا رو كه ديده بود خيلي ازشون تعريف ميكرد به خصوص از زرنگي و تحصيلاتشون و اينكه با نداري و سختي خودشون رو به جاهاي بالا كشيدن. منم فقط ميشنيدم تا اينكه از نزديك ديدمشون تو شب بله برون. واي خدا هموني بودن كه من ميخوام! خوش تيپ،قد بلند و با ادب و مغرور!!! منم يه روسري سرم كرده بودم كه اصلا بهم نمي يومد ولي زير چشمي همش داداشاي سهيلا رو مي پاييدم!!! از اون شب بله برون يه حس و حالي دارم! دلم ميخواد حرف داداشم شوخي نبود و ميشد با يكي از داداشا دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 65 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 23:15

سلام اين هفته اگه خدا بخواد جشن عقد داداشمه.البته داداشم ميخواست يه مهموني ساده باشه و تو محضر برن اما عروس قبول نكرده بود و ميگفت ما فاميل و آبرو داريم واسه همين بايد عقد كمي مفصل باشه و تالار بگيريم. داداشم قبول كرده و قرار شده اگه خدا بخواد پنجشنبه جشن باشه و حالا تو اين هاگير واگير و خريد و اين حرف ها،واسم مشتري اومده براي دوخت لباس و سرم هم شلوغ شده از كار ! حالا تا بود و بيكار بودم هيچ كسي سفارش طراحي و دوخت لباس نداشت حالا كه خودم هم بايد براي جشن هم واسه خودم هم مادرم اينها لباس اماده كنم،با اينكه گفته بودم كه نميرسم اين هفته لباساتون رو تحويل بدم،چند تا مشتري عجله اي بهم خورده و تمركزم به هم ريخته نميدونم از كجا شروع كنم!از فكر داداشاي سهيلا اومدم بيرون تقريبا.من خيلي هيجاني تشريف دارم! زود جوگير ميشم و بعدش آروم.راستش من از خانواده سهيلا خوشم نيومده خواهر و مادرم هم دوستشون نداشتن اون شبم جوگير شده بودم كه از داداشاي سهيلا خوشم اومده بود! ولي خود سهيلا دختر بدي نيست بالاخره انتخاب داداشمه و بايد بهش احترام گذاشت. من برم به كارام برسم وقت كمه.فعلا موضوعات مرتبط: در هم دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 23:15